مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

آخر پاييزه اما جوجه ها را بعدا ً با هم مي شمريم !!!

                سلام قند عسلم .... ديشب داشتم به همراه گل پسر فيلم ها و عكسهاي لحظه به دنيا اومدنش و كم كم بزرگ شدنش رو ميديديم و كلي ذوق اون لحظه هاي به ياد ماندني نوزاديت رو كردم ، ولي بعدش دلم گرفت ....!!! بماند كه چه چيزهايي از دلم گذشت اون لحظه ، از شدت شوقِ تصوراتم اشك از گوشه ي چشمانم جاري شد و چون در حين نگاه كردن عكسها توي بغلم خوابت برد ، آروم بوسيدمت و بعد هم سير بوييدمت و چه ناب بود عطر تنت و عطر نفسهات !!!         گل ِ خوشبوي من ! امسال دومين يلدايمان است كه قراره با حضور گرما بخش و شادي بخشت مثل سال ِ قبل...
29 آذر 1391

يه روز خيلي سرد و زيباي پاييزي و واكسن 18 ماهگي

گل پسرم قبل از اينكه به پايگاه بهداشت بريم كلي بهت آمادگي دادم كه بدوني كجا داريم ميريم.....  انگار كه نبايد بهت ميگفتم كه كجا دارم مي برمِت ، چون وقتي وارد اتاق شديم حتي حاضر نبودي يك لحظه ثابت روي ترازو بشيني و اجازه نميدادي قدت رو اندازه بگيرن فقط ميگفتي ماماني ترسيد ترسيد ... الهي من به دورت بگردم كه ترسيده بودي . بعدش هم اول يه واكسن به دست راستت زدن و بعد يه دونه توي پاي چپ . الهي فداي اشكات كلي گريه كردي ولي بايد اين كارو ميكرديم چون از واجبات ِ و براي سلامتيت حاضرم هر كاري بكنم ! البته پيش بيني كرده بودم و برايت ويفر و پسته آورده بودم تا بعد از گريه بهت بدم كه پسته ها كارساز شد و گريتو قطع كرد . بعد از اينكه داشتيم بر ميگشتيم ...
27 آذر 1391

مجله شهرزاد دوست هر دوتامون

پسر گلم ، همون قدري كه من به خوندن مجله ي مفيد شهرزاد علاقه مندم ، تو گل پسري هم همونطوري با دقت مجله رو ورق ميزني و راجع به عكساش نظر ميدي . توي يكي از شماره هاي مجله شهرزاد عكسي دسته جمعي از چند دانش آموز چاپ شده بود كه توي سر يكي از اونها يه كلاه كاموايي بود و تا اونو ديدي گفتي مامان مهزا !!! و عجيب شبيه مهرزاد بود البته خوب تفاوت هايي هم داشت ولي اينكه تونسته بودي شباهت بينشون رو درك كني برايم خيلي جالب بود .يا گاهي ميگي مامان توتو و من بايد كل صفحات رو بگردم تا ببينم يه عكس تبليغاتي كوچولو از دو تا پرنده در پايين يه صفحه اين چنين تو رو مجذوب خودش كرده . خلاصه اگه من براي خوندن مجله چند روز وقت بزارم شما گلكم تقريباً 2 ماهي مجله رو ورق م...
27 آذر 1391

كيان كوچولو تولدت مبارك

كيان جان تولدت مبارك ، مثل اينكه عجله داشتي و زودتر از تاريخ تعيين شده ، روز پنج شنبه 91/09/23 قدمهاتو به اين دنيا گذاشتي . از اينجا به مامان سيما و بابا مجيد هم تبريك ميگم ، اميدوارم كه كيان كوچولو يه دنيا خير و بركت و شادي براي زندگيتون به ارمغان بياره .                                                    پي نوشت : معرفي كيان : كيان ، دوستِ آقا مهبد و مامانش دوست ِ مامان مهديه و باباش هم دوست بابا م...
25 آذر 1391

18 ماهِ ، عاشقانه گذشت .....

سلام عزيز دلم گل پسرم امروز 2012/12/12 مصادف با 91/09/22 و شما 18 ماهه شدي . الهي مامان دورت بگرده . مي بيني چه تاريخ مرتب شده  تا 18 ماهگيت رو بهت تبريك بگه .....!! 18 ماه ِ عاشقانه گذشت . ازت ممنونم كه با بودنت طعم ِ شيرين مادر بودن رو به من چشوندي . سعي من بر اينه كه برايت مادري تمام و كمال باشم ولي خوب ازت خواهش ميكنم كاستي هايم را ببخش . مهبدم اميدوارم كه همه ي زندگيت سراسر شيريني و شادي باشه .                                        &...
22 آذر 1391

خنده هاي گاه و بيگاه ِ ما

سلام عسلكم ، سلام گل پسرم امروز ميخوام از شيريني هات برات بگم ، الان دقيقاً طعم عسل داري . شيرينِ شيرين ِ شيرين ! همونقدر كه تو به ما وابسته شدي ، من و بابا مهدي هم به تو و شيريني هات دلبسته ايم . اين روزها كه داري 18 ماهگيت رو پشت سر ميزاري و وارد ماه 19 زندگيت ميشي ، كلي پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي داشتي كه نوشتن تك تك اونها برايم لذت بخشه ، اما من دوست داشتم ميشد لحظه لحظه ها رو ثبت كرد چون تموم لحظه هات قشنگه !! دوست داشتم امكانش وجود داشت يه دوربين بهت وصل كنم و تمام حركات و رفتارهاتو برات ضبط كنم تابه غير از خاطرات الكترونيكي بتوني با ديدن ثانيه ثانيه ي زندگيت لذت ببري ولي خَُب نميشه! عزيز ِ مامان ، حالا چند تا از كارهاي با مزه ات رو ب...
21 آذر 1391

دِل دِلك

سلام به پسر قند عسلم ، سلام به ني ني وبلاگي ها ، سلام به همه ي دنيا امروز خيلي خيلي خوشحالم ، چون جواب سونو گرافي گل پسري رو گرفتيم و ديگه مطمئن شديم كه خدا رو شكر هيچ خطري كليه هاي مهبد عزيز رو تهديد نميكنه . خدا جونم شكرررررررررررررررررررررررر . از همه ي مهربونايي كه توي اين مدت جوياي احوالات گل پسري بودن و هميشه در كنارمون احساسشون كردم اگرچه پيش ِ ما نبودن ، نهايت تشكر رو دارم  ...... يه تشكر جانانه و ويژه هم از مامان زري به خاطر اينكه توي اين مدت ، بد خلقي ها ، بهوونه ها و گريه ها و .... مهبد رو تحمل كرد و در نگهداري از مهبد مثل هميشه سنگ تموم گذاشت ..... ايشالله كه سايش هميشه بالاي سرمون باشه .... يه تشكر خالصانه هم ...
18 آذر 1391

♥ ♥ عكس قشنگ مهبدُ خدا برای من كشيد ♥ ♥

با اجازه ي شاعر محترم اين شعر رو تغيير دادم و به مهبد عزيزم تقديمش ميكنم .... از برگ گل هاي سفيد , از سبزی باغ اميد الهــــــهء عشق مهبدُ , بخاطر من آفريد با هيجان و التهاب با زردی طلای ناب عكس قشنگ مهبدُ خدا برای من كشيد مهبد گل ناز منه غنچه گلباز منه ترانه ساز زندگی برای آواز منه مهبد صدای پاش میاد آهسته و یواش میاد به لطف نـــاز قدمش بهار عشق باهاش میاد پسر عزيز تر از جانم ميخوام بدوني كه خنده هات يه دنيا مي ارزه ، اميدوارم كه زندگي هميشه روي خوش بهت نشون بده و لبت هميشه خندون باشه .......   ...
17 آذر 1391